آریان : مرد آریایی

ایمیل بی صاحاب!

یکی از یاران شفیق روزی خاطره ای را از یکی از اقوام درجه یک خود برایم نقل می کرد که تا بای بسم اللهش را گفت بنده تا نون پایانش رفتم و گفتم اتفاقا" چند روز پیش این داستان برایم ایمیل شده بود! بیچاره دوستم ماتش برد بود و با چشمان گرد گفت اما این ماجرا ٢-٣ روز پیش برای فلان کس افتاده! گفتم دو حالت دارد، یا این دهکده جهانی آنقدر در زمینه های خاله زنک بازی پیشرفت نموده است که خبرهایی از این دست تا از دهان طرف در نیامده، به گوش همگان می رسد، یا فرد مزبور با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری نموده است، مثل اینجانب که مدام خودم را با موجوداتی از قبیل جودی ابوت وآن شرلی و دیگر شخصیتهای پروانه ای از این دست، اشتباه می گیرم! خلاصه غرض از ذکر این قضیه...
29 آذر 1390

خزعبلات!

سرم از حوصله در رفته! دلم میخواد ببندم این صفحه تکراری را و یک صفحه blank باز کنم و زل بزنم تویش....... نقاشی کنم تویش هر آنچه را ذهن ژولیده ام می تند...... خطوطی که از هزاران نقطه تشکیل شده، نقطه، نقطه، نقطه............. ... می نشینم جلوی تلویزیون بی هدف، و هی کانالهای همسایه را عوض می کنم به امید حرف تازه ای، نوای دلنشینی، نگاه متفاوتی.... زندگی ِمالامال از روزمرگی، هیچ رقمه به گروه خونمان نمی خورد آقا! مگر زور است؟ نمیدانم.... شاید روزی دلم را پس دادم جایش کمی امعا احشا گرفتم، دست کم بیرون رویم روبراه می گردد!   
28 آذر 1390

ماهو گرفتن!!! کمککککککککک!!!!!!!!!!!

سلام به جوجوی ناز خوتم!!!! خوبی؟ خب معلومه که خوبی!!! داری شیره جون منو عینهو زالو!!! (چقَدَم به عکست میاد!) میمکی و تفاله شو میدی من بخورم! چرا حالت بد باشه؟ هی انگشت میکنی تو حلقم و هرچی میخورم رو کوفتم می کنی! بعدشم میشینی توی شیکمم شیرجه میزنی و بهم ریز ریز می خندی!!!!! خلاصه بزار از فیلم جدیدی که سرم درآوردی برات بگم!!! دیروز ماه گرفتگی رخ داد و بازار خرافات داغ بود!!! ماجرا از اونجا شروع شد که یکی از دوستان اومد و خبر داد: "بچه ها امروز خسوف ميشه .از نظر علمي ميگن هيچ خطري براي ني ني ها نيست ولي قديمي ها ميگن خانمهاي باردار نبايد دست به هيچ جاي بدنشون بذارن وگرنه بدن ني ني لك ميشه!" این دوستمون در ادامه اضافه کرد:"آغاز گرفت...
20 آذر 1390

یک روز با مادر در خانه

سلام بابایی. خوفی؟ امروز بعد از مدتها من و مامانی توی خونه با هم تنها بودیم. انگار مامانی تنهایی رو دوست داره. چون امروز خیلی حالش خوب بود. تا ساعت ١٠ با مامانی خوابیدیم. بعدش پاشدیم با هم به صبحونه توپ خوردیم. مامانی هرچی من دوست داشتمو میخورد! خیلی کیف داشت. بعد از خوردن صبحونه، مامانی میخواست بساط ناهارو بزاره که یهو دید هی وای من! دیب دمینی نداریم تو خونه. (مامانی میخواست بعد از مدتها لوبیاپلو بزاره.) خلاصه من و مامی شال و کلاه کردیم و رفتیم سرکوچه برای خرید. مامانی موقع خرید همش حساب کتاب می کرد که وزن خریداش از مقدار محدود بیشتر نشه! (به قول خودش مثل هواپیما باید مراقب اضافه بارش باشه تا جریمه نشه!) با اینکه خریداش بازم از ٣ ...
3 آذر 1390

روز شکرگذاری

امروز یعنی چهارمین پنج شنبه ماه نوامبر رو این یانکی های بی دین و ایمون روز Thanksgiving Day یا روز شکرگذاری نامگذاری کردن. منم به سبک این بی دین و ایمونا! میخوام خدایا تورو به خاطر همه خوشبختی های کوچیک و بزرگی که بهم دادی و مخصوصا" این هدیه کوشولوی شگفت انگیز که تازه بهم عطا کردی از صمیم قلب شکر می کنم. خدایا همونطور که دادیش خودتم ازش مراقبت کن. خودم و اونو به تو میسپرم.   ...
3 آذر 1390

هفته شمار جوجو در یک نگاه!

تریمستر اول: هفته1: شمارش هفته های حاملگی از روز اول آخرین پریود شروع می شود بنابراین در این هفته هنوز لقاح انجام نشده است هفته2:  هنوز لقاح انجام نشده است!! هفته3: اسپرم و تخمک همدیگر را در لوله فالوپ ملاقات می کنند در خانمهایی که پریود 28 روزه دارند تخمک گذاری روز 14 سیکل صورت می گیرد قابل ذکر است که اسپرم یک کروموزومX و یک کروموزومY دارد در حالیکه تخمک دو کروموزومX دارد پس تعیین کننده جنسیت پدر است هفته 4: توده سلولی در حال تقسیم به رحم می رود تا جایگاهی برای استقرار پیدا کند هفته5: اندازه جنین در این هفته 5تا 7 میلیمتر است توده سلولی به دو قسمت تقسیم شده قسمت جنینی وقسمت جفتی و پس از ان قسمت جنینی به سه لایه ...
1 آذر 1390
1