آریان : مرد آریایی

شمارش معکوس

سلام به پسر گل خودم. از امروز شمارش معکوس برای استقبال از تو (مثل استقبال از آقا!) شروع شده. خیابونا رو آب و جارو کردیم. خونه رو گردگیری کردیم، خلاصه داریم همه چی رو آماده می کنیم که از وجود نازنینت استقبال کنیم. البته این دفعه من نه به خودم مطمئنم نه به یافته های اینترنتیم، فقط به اون وجود مهربون و سریع الرضا توکل می کنم که تنها ردپای تو زندگی من بوده و هست. میدونم و یقین دارم بی اذن اون هیچ برگی از درخت نمی افته. به کرمش دل می بندم و خودم و خودتو به دستای نازنینش میسپرم تا هرچی صلاحه در حقمون مقدر بکنه که مطمئنم دستای سخاوتمندش بهترینها رو برامون میخواد. این ماه ماه رضاست، منم از اما هشتم میخوام این ماه چشامونو روشن و دلامونو شاد ک...
25 مهر 1390

انتخاب نام

نامى نکو گزين که بدان چون بخوانمت                  در دلت شادى آيد و در جانت خرمى  آریان عزیزم بزار از انتخاب اسمت بگم که خودش یه پروژه ای بود واسه خودش.  همونطور که بعدا" توی درساتون بهتون میگن حدیث داریم که یکی از مهمترین حقوق فرزند بر پدر و مادر، انتخاب نام نیکو هست. (نه اینکه اسمتو نیکو بزاریم ها! یعنی اسم خوبی برات انتخاب کنیم.) حضرت علی هم گفته بهتره اسم نی نی رو قبل از تولدش بزارین. مام گفتیم چشم!   من و بابا دوست داشتیم یه اسم اصیل ایرانی پرمعنی برات انتخاب کنیم که تا حدی تک باشه و زیاد تکراری نباشه. البته این اسم باید چیزی...
25 ارديبهشت 1390

در ابتدا کلمه بود...

در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود... (انجیل به روایت یوحنا)   سلام به پسر گلم آریان. یه مدتیه که شدیدا" دنبال اسم واست می گردم. هی میرم تو سایت ثبت احوال و بهترین نام ها رو از قسمت راهنمای نام گزینی چک می کنم و از بابایی هم نظر میخوام. البته بابایی زیاد همکاری نمیکنه! یعنی شاید هنوز حضورتو زیاد جدی نگرفته. ولی تو به اندازه یه موجود شناسنامه دار برام موجودیت داری! دوست داشتم اسمی باشه که هم به اسم خودم بخوره هم به اسم بابایی و هم به اسم خواهری! این شد که بین همه اسمایی که کاندید شده بودن فعلا" من و بابایی روی آریان توافق داریم. اینم آدرس سایت : راهنمای نام گزینی سایت ثبت احوال   چیه؟ چرا این...
19 ارديبهشت 1390

آنتی بازی!!

به به سلام به آریان گل خودم! چطور مطوری وروجک! (حرف زدن یه مادر فرهیخته رو باش! عزیزم اگه مامانی اینجوری حرف میزنه شما لطفا" یاد نگیر! زشته لاتی حرف زدن! سنگین باش!) امروز از ساعت ۶:۳۰ صبح رفتم تو صف یه آزمایش که آنتی بادی های بدنو نمیدونم چی چی میکرد. این آزمایشم دکتر ماما نوشته واسه چک های قبل از بارداری. چون این آزمایشو فقط آزمایشگاه مرکزی داشت منم تا رسیدم شماره ۳۳۸ بهم افتاد و این یعنی اینکه باید حالا حالا ها تو صف می موندم. نمیدونم این کلانشهر! چرا فقط باید یه آزمایشگاه مرکزی داشته باشه؟ بابایی بیچاره هم طفلک هیچی نگفت و با من منتظر موند. مردم نمیدونم از ۴ صبح بود از کی بود ریخته بودن تو آزمایشگاه. خیلیا معلوم ...
19 ارديبهشت 1390
1