عق!!!!!!!!!
سلام. خوفی؟ چند روزیه که بیسکیوتایی که صبحها میخورم تا حالت تهول!!! نگیرم تموم شده بود و تنبلیم میومد برم بخرم. آخه این روزا تا ولت می کنم میری یه گوشه دلم و رخت چرکاتو جمع می کنی و هی توی دلم رخت میشوری!!! بچه به این تمیزی والا نوبره!!! باید بگم در و همسایه هم رخت چرکاشونو بیارن برات یه وقت بیکار نشی حوصله ات سر بره مادر!!! رخت چرکاتم که تموم میشه هی انگشت می کنی تو حلقم. امروز صبح سر صبحونه حالت تهول داشتم. به بابات گفتم. بابایی هم شروع کرد به نصیحت تو که: پسر گلم، امروز پسر خوبی باش و مامانی رو اذیت نکن، عوضش فردا میتونی تلافیشو سرش دربیاری!!! (توروخدا نیگاه نصیحت کردنشو!) خلاصه به هر مکافاتی بود صبحونه خوردم و بعدش م...